غم تنهایی
چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایی ست
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایی ست
در این دنیا که حتی ابر نمیگرید به حال ما
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند مرا با خود رها کردند
شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند
همه خود درد من بودند گمان کردم که همدردند
نظرات شما عزیزان: