من کی ام؟
من كیم ؟ آن شكسته ،
تكدرختی كه برگ و بارش نیست
با تو سرشار برف و باران شد
با تو گل كردم و بهار شدم میگریزم دگر ز بود و نبود ای همه شادمانیم از تو مردنم را ببین و بعد برو گل شادی بچین و بعد برو
بی من آری تو خفته ای آرام
ایكه زهر تو سوخت جانم را لحظه ای هم باین بهانه بمان
صبر كن ، صبر كن ز باغ دلم تا ببینی چگونه میمیرم وقت رفتن كنار خانه بمان بی تو هرگز دگر نمیخندم چشم من كور ، عاشقت بودم
بعد از این میگریزم از هستی
بجهان نیز دل نمیبندم چكنم رسم عاشقی اینست گر چه من لحظه ای نیاسودم من بجا مانده ای كه و تنهاتو گذشتی چه ساده زانچه كه بوددر كفم غیر نیش خاری نیست
راستی را چنان نسیم سحرشاخه ای را نچیده میبینم بوفای گل اعتباری نیست پر شدم ، پر ز اتنظار شدم
وای بر من ، چرا ندانستم هر رگم جوی خون هستی شدتازه شد ، رشگ چشمه ساران شد
سبز گشتم ، زنو جوانه زدم كاسه خشك چشمهایم بازدلی افسرده ، روشنی جوید ؟
تو كه بودی ؟ كه شوره زاره دلم یا زشبهای تیره ، آخر ماه شوره زاری كه گل در آن روید ؟تو سراپا شكوفه ، من پاییز
راستی را شنیده بودی هیچتنت از شوق و آرزو لبریزدر شب قلب من ، طلیعه ی روز
در رگت خون زندگی جاری از كجا آمدی ؟ كه چشم تو شد در نگاهت شراب هستی سوزنغمه هایی شكسته دردل ساز
تو كه بودی ؟ همه بهار ، بهاراشگ سردی چكیده بر سر خاك
نظرات شما عزیزان: